خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را


سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را

خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحد است


قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق


کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را

گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان


گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را

می ز رطل عشق خوردن کار هر بی ظرف نیست


وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را